ویژگی درویشی که در حال جذبه خرقه را از تن درمی آورد و می سوزاند، در حال سوزاندن خرقه، برای مثال گه آسوده در گوشه ای خرقه دوز / گه آشفته در مجلسی خرقه سوز (سعدی۱ - ۱۰۳)
ویژگی درویشی که در حال جذبه خرقه را از تن درمی آورد و می سوزاند، در حال سوزاندن خرقه، برای مِثال گه آسوده در گوشه ای خرقه دوز / گه آشفته در مجلسی خرقه سوز (سعدی۱ - ۱۰۳)
ویژگی چیزی که از حرارت زیاد ظاهرش سوخته و باطنش خام باشد مثل گوشت، برای مثال دل را ز درد و داغ به تدریج پخته کن / هش دار، خام سوز نسازی کباب را (صائب - لغت نامه - خام سوز)
ویژگی چیزی که از حرارت زیاد ظاهرش سوخته و باطنش خام باشد مثل گوشت، برای مِثال دل را ز درد و داغ به تدریج پخته کن / هش دار، خام سوز نسازی کباب را (صائب - لغت نامه - خام سوز)
چیزی که از بالا سوخته باشد و اندرون آن خام باشد، (آنندراج)، آنچیز که بر اثر تندی آتش ظاهرش سوزد ولی درون و باطنش خام ماند: از تنور گرم مالیخولیای مهتری حاسدان جاه او را خامسوز آید فطیر، سوزنی، خوانچه جهان نهاده بر مجمر خام سوز دل تا چو پری خیال تو رقص کند ببوی آن، سیف اسفرنگی، ساقی نیم مست من باده لبالب آزما نقل معاشران کنم این دل خامسوز را، امیرخسرو دهلوی، جگر کباب شود لیک خام سوز شود در او گهی که کند زودتر اثر آتش، ولی دشت بیاضی، تیز است آتش ای دل دیوانه دورتر هشدار خام سوز نسازی کباب را، ظهوری، دل را ز درد و داغ بتدریج پخته کن هشدار خام سوز نسازی کباب را، صائب، لاله می نازد به داغ خام سوز خویشتن، رضی دانش، چنان ز شوق تو جوشد در استخوانم مغز که خام سوز بود هر کباب در نظرم، مسیح کاشی، در مثل گویند خاتونان خوز خام نیکوتر بسی تا خام سوز، مرحوم دهخدا، ، کماج یا خاگینه ای که بر روی زغال افروخته پخته و کباب شده باشد، هر گوشتی که بواسطۀ برشتگی بسیار سیاه شده باشد، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس)، پوست خام، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365)، پوستی که بروی زین کشیده شده، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس)
چیزی که از بالا سوخته باشد و اندرون آن خام باشد، (آنندراج)، آنچیز که بر اثر تندی آتش ظاهرش سوزد ولی درون و باطنش خام ماند: از تنور گرم مالیخولیای مهتری حاسدان جاه او را خامسوز آید فطیر، سوزنی، خوانچه جهان نهاده بر مجمر خام سوز دل تا چو پری خیال تو رقص کند ببوی آن، سیف اسفرنگی، ساقی نیم مست من باده لبالب آزما نقل معاشران کنم این دل خامسوز را، امیرخسرو دهلوی، جگر کباب شود لیک خام سوز شود در او گهی که کند زودتر اثر آتش، ولی دشت بیاضی، تیز است آتش ای دل دیوانه دورتر هشدار خام سوز نسازی کباب را، ظهوری، دل را ز درد و داغ بتدریج پخته کن هشدار خام سوز نسازی کباب را، صائب، لاله می نازد به داغ خام سوز خویشتن، رضی دانش، چنان ز شوق تو جوشد در استخوانم مغز که خام سوز بود هر کباب در نظرم، مسیح کاشی، در مثل گویند خاتونان خوز خام نیکوتر بسی تا خام سوز، مرحوم دهخدا، ، کُماج یا خاگینه ای که بر روی زغال افروخته پخته و کباب شده باشد، هر گوشتی که بواسطۀ برشتگی بسیار سیاه شده باشد، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس)، پوست خام، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365)، پوستی که بروی زین کشیده شده، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس)
نام روز هشتم است از هر ماه شمسی. گویند ملوک عجم در این روز لیکن در ماه دی که آن ماه دهم است از سالهای شمسی جشن کردندی و جامهای سفید پوشیدندی و بر فرش نشستندی و دربان را منع کردندی و بار عام دادندی و به امور رعیت مشغول شدندی و مزارعان و دهقانان با ملوک بر سر یک خوان نشستندی و چیزی خوردندی و بعد از آن هر عرض و مدعایی که داشتندی بی واسطۀ دیگری بعرض رسانیدندی و ملوک برعایا گفتی: ’من هم یکی از شمایم ومدار عالم بزراعت و عمارتست و آن بی وجود شما نمیشودو ما را از شما گزیر نیست چنانکه شما را از ما، و ما و شما چون دو برادر موافق باشیم’. (برهان قاطع)
نام روز هشتم است از هر ماه شمسی. گویند ملوک عجم در این روز لیکن در ماه دی که آن ماه دهم است از سالهای شمسی جشن کردندی و جامهای سفید پوشیدندی و بر فرش نشستندی و دربان را منع کردندی و بار عام دادندی و به امور رعیت مشغول شدندی و مزارعان و دهقانان با ملوک بر سر یک خوان نشستندی و چیزی خوردندی و بعد از آن هر عرض و مدعایی که داشتندی بی واسطۀ دیگری بعرض رسانیدندی و ملوک برعایا گفتی: ’من هم یکی از شمایم ومدار عالم بزراعت و عمارتست و آن بی وجود شما نمیشودو ما را از شما گزیر نیست چنانکه شما را از ما، و ما و شما چون دو برادر موافق باشیم’. (برهان قاطع)